درد دلی در نقد خیریهنمایی و ابتذال نیکوکاری
در روزگاری که «خیر» به تابلو تبدیل شده و «نیکوکاری» به ویترین، باید پرسید:
آیا هنوز کمک میکنیم تا رنجی کم شود،
یا کمک میکنیم تا تصویری ساخته شود؟
۱. خیرِ بینیت، شرِ پنهان
نیکوکاری، اگر برای دیدهشدن باشد، دیگر نیکوکاری نیست؛
معاملهای است با وجدان عمومی.
آنجا که دوربین از انسان گرسنه مهمتر میشود،
و گزارش عملکرد از حل مسئله پررنگتر،
«خیر» از معنا تهی میشود و تنها پوستهای مقدس باقی میماند.
ریا، فقط آفت عبادت نیست؛
آفت خیریه هم هست.
۲. لوث شدن واژههای مقدس
وقتی هر اقدام نمایشی «کار خیر» نام میگیرد،
واژهها میمیرند.
نیکوکار، دیگر نیکوکار نیست؛
برند است.
خیر، دیگر خیر نیست؛
ابزار است.
در چنین فضایی، اعتماد عمومی قربانی میشود
و مردم به همهی خیرها با شک نگاه میکنند؛
حتی به آنها که صادقاند.
۳. رقابت کاذب؛ خیریهها در میدان خودنمایی
خیریهها بهجای همافزایی، وارد مسابقه میشوند:
چه کسی بیشتر دیده میشود؟
چه کسی بنر بزرگتری دارد؟
چه کسی گزارش رنگیتری منتشر میکند؟
این رقابت، نه فقر را کم میکند
و نه درد را درمان؛
فقط منابع را میبلعد و مسئله را حاشیهای میکند.
۴. تقلید کورکورانه؛ مرگ خلاقیت اجتماعی
یک خیریه کاری میکند،
دیگری بیمطالعه تقلید میکند،
سومی فقط برای عقب نماندن تکرار میکند.
نه نیازسنجی،
نه بومیسازی،
نه فهم مسئله.
نتیجه؟
پروژههای شبیه هم، کماثر، پرهزینه
و آماری که بزرگ میشود
بیآنکه تغییری واقعی رخ دهد.
۵. چشموهمچشمی به جای مسئولیت
وقتی نیت، رقابت باشد نه مسئولیت،
خیریهها شبیه هم میشوند
و جامعه خستهتر.
اینجا دیگر کمک، پاسخ به درد نیست؛
پاسخ به «دیگری چه کرد» است.
۶. بازگشت به اصل فراموششده
نیکوکاری واقعی،
بیهیاهوست،
بیعکس است،
بیخودنمایی است.
خیر، وقتی خیر است که
مسئلهمحور باشد نه رسانهمحور،
صادقانه باشد نه نمایشی،
عمیق باشد نه تقلیدی.

